2777
2789

اونا ۲۰ساله ازدواج کردن ما۵ساله..شوهرم خیلی مجردی میرفت پیششون چون بچه ها برادرشو خیلی دوسداره..آخر هفته ها ک تعطیل بود از کارش بیشتر مواقع میرفت پیششون..بعد دیگه بعداز ازدواج رفت و آمدش خیلی کمتر شده میرفتیم ولی مثلا سالی سه الی چهار بار..بیشترم چون کار شوهرم سنگین شد ب شدت و خودمون بچه دار شدیم و واقعا گرفتار شدیم..بعد اینا هر سری مارو میبینن تیکه مینذارن ..یا میگن علی زن ذلیله یا یکم ک از لحاظ مالی پیشرفت کنیم پشت سرمون حرف میزنن یا حسودی میکنن یادمه تو قرعه کشی ایران خودرو برنده شدیم پارس تیوفایو..قبلش پژو داشتیم مسخرش میکردن ولی پارس رو برنده شدیم قهر کردن باهامون بی دلیل ..یا اون روز دختر برادرشوهرم ب شوهرم گفت تو عموی ما نیستی عموی مجید هستی..مجید اسم بابای منه..دختره عوضی۱۵ سالشه ..بخدا ما با خونه بابامم انچنان رفت و آمد نداریم از بس کار شوهرم سنگینه..بعد بابام چن روز پیش زنگ زد روگوشی همین برادرشوهرم ی کاری باهاش داشت بعد جواب نداد..دوباره سه چهار روز بعدش هم دوبار زنگ زد باز جواب نداد..دیگه برادرشوهرمم زنگی بهش نزد

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

بابات با برادرشوهرت کار دارن باید به شوهرت بگن، بعدشم یبار به یکی زنگیدی ج نداد و زنگم نزد دیگه نزن، آدمها همینن محبت که کنی وظیفه میشه اگر زمانی دیگه طرف نتونه طلبکار میشن حتما اون زمان‌ها شوهرت پول هم خرجشون میکرده الان نمیتونه دیگه که اینقدر میسوزن

بابات با برادرشوهرت کار دارن باید به شوهرت بگن، بعدشم یبار به یکی زنگیدی ج نداد و زنگم نزد دیگه نزن، ...

یعنی ب معنای واقعی دارن میسوزن..واقعا حسادت تا این حد

برات مهم نباشه اگر رفت ‌ امد نمیکنن شما هم نکن دیگه ذهنتو ازشون خالی کن میفهمن ناراحت میشی بیشتر اذی ...

اونا خودشون بخدا دوسالی ی بارم نمیان من اصلا چیزی نمیگم کاری هم ندارم ولی برادرشوهر میره ب خونوادش میگه خونه علی سه ساله نیومدن خونمون بخدا قسم ماه پیشش خونشون بودیم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792