2777
2789
عنوان

بیاین خاطره ی اولین آشپزیتون بعد عروس شدن رو بگین

| مشاهده متن کامل بحث + 4771 بازدید | 89 پست
من تو دوران نامزدی هم خونه پدرشوهر هم خونه بابام غذا براش درست کردم
ولی اولین روز خونه خودمون حوصله نداشتم بادمجون سیب زمینی گوجه ریختم تو ماهیتابه رژیمی که آخرشم سوخت تازه سرمم خورد به لبه کابینت شکست.شوهرم میگفت خدا آخر و عاقبتمونو به خیر کنه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

روزای اول با چه ذوقی غذا میپختیم نمیدونستیم بعدا میشه مصیبت این پخت و پز

https://www.bibakmusic.com/30528/music-%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%a2%d9%87%d9%86%da%af-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d9%88%d8%b4-%d8%b4%d9%85%d8%b3-%d9%be%d8%af%d8%b1.html

من یه هفته بعد عقدم مادرم رفت اصفهان خونه دادشم. بعد قرار شد من بمونم شهرمون و شبا شوهرم بیاد اونجا. اولین چیزی که پختم قیمه بود. یادمه از صبح تا غروب که شوهرم اومد خونمون من تو اینترنت دستور پخت قیمه رو سرچ میکردم. خداییش عالی شده بود. شوهرم تعجبید. گفت نکنه مامانم فرستاده. خیلی حرصم گرفته بود از حرفش.
بعد شبش اومد لباسم رو عوض کنم که لباس خواب بپوشم یهو شوهرم گفت این چیه رو دلت؟ هیچی دیگه یه دفعه دیدم یه تاول زده رودلم به چه بزرگی!!!!!!! اومده بودم سیب زمینی سرخ کنم. از اونجایی که قدم کوتاه هست دلم خورده بوده به گاز متوجه نشده بودم. خلاصه مدتها شوهرم مسخرم میکرد. نمیزاشت تو خونه تنها باشم. مبادا بلایی سرم بیاد.
منم فردا عروسیکباب تابه ای درست کرده ولی برنجشو شنیده بودم یه بند انگشت نمیدونم قابلمم چجوری بود یا کی در قابلمه رو گذاشتم که شفته پلو شدددد بعد اون دیگه فقط پ پلو پزی کار میکنم تا اللن که ده ساله
من بااینکه 20 ساله بودم ولی خداییش آشپزی نکرده بودم حتی کته. فقط تخم مرغ بلد بودم. از شانسم همسرم آشپز یه اداره ای بود و منم موضوع رو تو دوران نامزدیمون که خیلی ام کوتاه بود (3 ماه و 14 روز) همش بهش میگفتم. تا اینکه اولین روز همسرم بهم گف تو بیا کنار من وایسا و فقط نگا کن بمدت1 الی 3 ماه و هرچی میپزم ببین و جایی رو که اشکال داری بپرس. منم دقیقا سه ماه فقط کنار همسرم بودم و آشپزیهاشو میدیدمو و یاد میگرفتم. یه بار ازش پرسیدم دقیقا کی باید برنج رو آبکش کنم که نه خیلی نرم باشه نه خیلی سفت؟ گف بعد یه مدت رو دونه های برنج در حال جوش خط خط می شه اونوقت بردار و آبکش کن ... وای یادش بخیر خیلی عالی بود. دستپختش فوق العاده بود الانم همونجوریه عالی
خــــــدایا شکرت که برام معجزه کردی... عشق مامانی پسر عزیزم خوش اومدی به زندگی منو بابایی   
منم خاطره اولین غذا یادم نیست ولی اون اوایل غذا پختن بلد نبودم خیلی ظرف در میاوردم یه بار می خواستم کوکوی مرغ درست کنم انقدر ظرف در آوردم همه رو گذاشتم تو ظرف شویی و به اندازه یه بشقاب کوچولو کوکوی مرغ در اومد. شوهرم سر سفره یه نگا به ظرفای کثیف کرد یه نگا به من یه نگا به کوکو و خورد . بدمزه شده بود ولی به روم نیاورد

ما طبقه بالای خانواده همسر زندگی میکنیم سه روز بعد عروسی یعنی شبی که قراربود پاگشا بشم خونه بابام یه خورشت دیزی توووپی پختم که همه تعریفشو دادن وکیف کردن  وبه خواهر شوهر جان داده بودم که واسه خونواده همسرببره   اولین روز اشپزیم بود بعدعروسی 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

داغ ترین های تاپیک های امروز