من 3 روز بعد از عروسیم اومدم خونم شب بود رسیدیم شام از بیرون گرفتیم و دیر وقت خوابیدیم
 فرداش پاشدم یه نگاهی به آشپزخونه انداختم اینجوری بودم

خدایا اینجا کجاست من کی ام چرامامانم صبحانه آماده نکرده واسم

خلاصه بعد از کلی نعره چندتا بیسکویت خوردم و زنگ زدم به مامانم ازش دستور مرغ سوخاری با زرشک پلو رو پرسیدم و همه جزییات رو یادداشت کردم ودست بکارشدم ساعت 11 بود و بعداز کلی تلاش ساعت 3 غذام حاضر بود همسرمم کمکم سالاد درست کرد و میز روچید انصافا خوشمزه شده بود خودم که کلی کیف کردم منیکه املت لد نبودم درست کنم همچین غذایی پختم
