بقیش اینجا میگم.
بعد دیگ قهر کرد داخل نیامد
بعد ۱۰دقیقه من اومدم بیرون بهش گفتم چر اینکارو کردی
اون شروع کرد ب داد و بیداد منم گفتم بعد چندین سال زندگی فکر نکن من خر هستم تو خیلی چشم چرونی بعد چندبار با مشت کوبید ب بازوی من بعد دیگ کلی دعوا کردیم حرفای بدی بهم زدیم ....گفت ب بقیه بگو درست لباس بپوشن گفتم من چکار ب بقیه دارم مهم اینه میدونم شوهر خودم مسکل داره .در صورتی ک خانوادم اصلا این حرفو قبکل نمیکنن وهمه فکر میکنن من دروغ میگم .....