فقط درد و دله وگرنه همه ی مامانا خیلی ماهن
امروز ناهار دوست مامانم خونه مامانم اینا دعوت بود منم بودم دوستش مغازه لباس فروشی داره چند ست لباس آورده بود اگه خواستیم برداریم یعنی بخریم ازشون بعد من یه ست داشتم نگاه میکردم مامانم گفت میخوای دو دل بودم ولی گفتم نه بعد مامانم گفت پس برای خواهرت خواهرم اون موقع نبود بیرون بود بعد یهو مدل شلوارشو دیدم گفتم من از این مدلا خیلی خوشم میاد مامانمم گفت اگه خواهرت دوست نداشت تو بردار خیلی دلم گرفت آخه من اونجا بودم خواهرم که نبود توقع داشتم مامانم بگه پس دوست داری بردار یه کوچولو دلم شکست امروز خونه مامانم اینا خیلی کار کردم البته که وظیفمه ولی خستگی به تنم موند