من پروسه زایمان خودم کلا سخت بود از زایمان طبیعی رسیدم به سزارین و لخته خون دادم و ...
بعد هم رفتم تونه مامانم تا ازم پرستاری کنن مادر شوهرم همون روز اول امد گفت حالا که نیومدی خونه ما باید بچه هر روز بیاری ما ببینیم هر چقدر شوهرم و پدر شوهرم گفتن اوضاعش خوب نیست تو برو گفت همین که من میگم خلاصه من ار روز که شوهرم نبود صبح تاکسی میگرفتم میرفتم خونه پدر شوهرم تا عصر نمیذاشتن بیام اونجا هم اگر دراز میکشیدم مادرشوهرم کلی حرف میزد که پاشو راه برو بخیه جوش بخوره حتی ظرف ناهار میشستم وای وقتی یادش میفتم حالم بد میشه