اصن بذارین ی چی بگم پراتون بریزه
اونقد اون زمان عاشق دونگی بودم ک حد و اندازه ای نداشت
با دوستم ک همسایمون بود ی گچ بزرگ پیدا کردیم و جلو در خونمون اسم دونگی رو نوشتیم قرار گذاشتیم از اسمش مراقبت کنیم و نذاریم کسی از روش رد بشه و پاشو بذاره روش
وای خدا مث اوسکول ها هی کشیک میدادیم هر کی از اونجا رد میشد میگفتیم از اون ور رد شو ی صندلی هم گذاشته بودیم زیرمون.. حتی اون روز برا ناهار و شام هم خونه نرفتیم همش تو کوچه کشیک میدادیم با گریه فقط برا خوابیدن رفتیم