ما دو تا ساختمون تو یه حیاط بود از پنجره رفت وامد وچک‌میکرد کار همیشگیش بود کاریش نمیشد بکنم
ولی دراخر قطع رابطه و جدایی شد الان خندم میگیره ب اون روزا
حالا من خواهرششوهر همسایه م هست خودش و شوهر و بچه هاش انگار همش تو کوچه ان تمام آمار ما رو مو ب مو به مادرشوهرم و بقیه خانواده میگه من برام مهم نیست ولی شوهرم حرص میخوره خیلی میگه دوس دارم برم چادر بزنم ولی اینجا نباشم .
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
