دختری که تو خونه سختگیر بزرگ میشه،
خیلیا فکر میکنن فقط مودبتره…
ولی نمیدونن یاد گرفته:
تو دو ثانیه گوشی رو ناپدید کنه،
با صدای پا، آدمارو تشخیص بده،
نفس نکشه وقتی در باز میشه،
و هر لبخندش، نقاب باشه.
یاد گرفته چجوری فیک بخوابه،
چجوری مدرک جرم رو بسوزونه،
چجوری حرفای دلش رو تو دلش خفه کنه،
و چجوری ساعت ۳ صبح با رفیقاش بخنده
ولی تو سکوتِ مطلق… بیهیچ صدایی.
بلده دروغ رو قشنگتر از راست بگه،
بلده نگاه کنه اما حرف نزنه،
بلده تظاهر کنه داره درس میخونه،
در حالی که ته دلش داره میمیره.
چون اینجا، "دختر خوب" بودن یعنی…
زندگی نکردن، فقط زنده موندن.
---