ببین مشکل شما از این موضوع ک میگم ک بدتر نیس دیگه. یکی از اقوام خودمون تصادف می کنه دور از جون ایشون و وقتی می برن اتاق عمل یقه دکتر و می گیره میگه آقای دکتر اول خدا چشم امیدم ب خدا و بعدم ب شما هس من یک خواهر و مادری دارم ک تمام تکیه گاهشون من هستم کسی و ندارن هر کار می تونی انجام بده. ایشون تو اتاق عمل فوت میشن ب خانواده اش اعلام می کنن بساط مراسم عزا رو آماده می کنن چای خرما همه چی داشتن می بردنش ک زنده شده بود و الان داره کنار خانوادش زندگی می کنه. ایشون نوه عمه پدرم هستن. پس ببین ک کار برای خدا نشد نیس و ایشون تا لحظه ی آخر امید ب خدا و امید ب زندگی داشتن و همین امید ب زندگی شون باعث شده ب دنیا برگردن