ضحی .اجی گلم برات ,ارزو دارم که سال دیگه ,بچه ات تو بغلته .نمیخوابه .از فرط بیخوابی کلافه..به امید اون روز
گاه دلتنگ میشوم,دلتنگ تر از همه دلتنگی ها,گوشه ای می نشینم وحسرت هارو میشمارم,باختن ها وصدای شکستن را,نمیدانم من کدامین امید را نا امید کردم وکدام خواهش رانشنیدم و به کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگم.............