دیشب شوهرم تا ۱۲ بیمارستان شیفت بود تا اومد و غذا خوردیمو خوابیدیم ۲ شب بود
بعد دیروز داشتم با مامانم حرف میزدم گفتم از این توری ریلیا دادیم ساخته برای در و پنجره هامون وسط خونه یارو گذاشته یارو حالا هر چی زنگ میزنیم هی امروز و فردا میکنه
بعد مامانم گفت برای مارو بابات خودش نصب کرده و بلده و بهش میگم فردا بیاد نصب کنه
بعد دیگه بابام دیشب زنگ زد گفت میام هر چی من اصرار کردم خوب ناهار بیاید گفتن نه خیلی اصرار کردم گفتن نه
خلاصه بابام امروز صبح ساعت ۱۰ اومد شوهرم چون شیفت بود خواب بود بابام گفت امیر کجاست گفتم شیفت بوده خوابیده دیگه بنده خدا نیم ساعته نصب کرد و رفت
بعدش شوهرم بیدار شد زنگ زد و کلی تشکر کرد و اینا.
ولی میگم کاش بیدارش میکردم نه؟