2777
2789
عنوان

اگه با جاری و خواهر شوهر توی یک ساختمون باشین چه میکنین😭

| مشاهده متن کامل بحث + 2316 بازدید | 125 پست
درو روشون وا نکن

اگه شوهرم باشه دعوا می‌کنه که چرا باز نمیکنی. نباشه هم صدامون می‌ره و کفشامون هست. من دوتا بچه دارم چطور ساکتشون کنم

برای حاجتم یک صلوات بفرس   

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دقیقا همین برخوردو دارم به همین خاطر که ماماناشون رو پیر به دیر میبینم وقتی منو میبینن ادا درمیارن . ...

آفرین ول کن اونا رو به حال خودشون اصلا به غم و شادیشون بی تفاوت باش تا راحت بتونی زندگی کنی باور کن یه روزی هم میرسه به جون هم میوفتن 

صد بار گفتم، دعواشون کردم بازم میان.... پرو پرو میگن مامانم گفته شما قیمه دارین اومدیم اینجا نهار

اونا از تو زورشون میاد مثلی منی .

من ک کمتر میرم و سعی میکنم زندگی خوب وشادی با بچم داشتا باشم عروس بده هستم ولی جاریم ک صب تاشب پیششونه و فقط به چاپلوسی و ارایش میرسه عروس خوبه است

.
من جات بودم میگفتم دروغ گفتن چون خودشون میخوان پیتزا بخورن به شماها نمیخوان بدن 😁 اصلا درو باز نکن ...

هزاااار بار این کارو کردم...انگار می‌خوان رو اعصابم راه برن

برای حاجتم یک صلوات بفرس   

دقیقا سال اول ازدواجم با جاری و خواهرشوهر و مادر شوهر تو یک آپارتمان بودیم،

البته بعد از یک جاریم خواهرشوهرم رفت

کلا کاری به کار هم نداشتیم ونداریم،

مثلا خونه جاریم دو سه ماه یبار میرم سر میزنم اونم همینطور،خونع مادرشوهر هر روز یا یه روز در میون در حد چند دقیقه....

همه هم اینطوری راضین

 اگه اینجوری نبود نمیشد دوازده سال بدون هیچ کدورت و ناراحتی باشیم

روابطمون کم و بر پایه ی احترامه

شدی قلب و تن و روحم💖
با مادرشوهر تو یه‌ساختمان‌بودم  فقط خدا میدونه‌و بس که چه به روزگار من گذشت  این که شما ...

چیکار کردین جدا شدین؟ من کم آوردم دیگه ...قرار بود یک سال باشه شد 13 ساااال😭

برای حاجتم یک صلوات بفرس   
اگه شوهرم باشه دعوا می‌کنه که چرا باز نمیکنی. نباشه هم صدامون می‌ره و کفشامون هست. من دوتا بچه دارم ...

بگو دستم بنده بچه مردم مسئولیت داره مهد کودک که ندارم

اونا بچه میفرستن نترس ازشون ، بزار متوجه شن که خونه ای ولی نمی خوای درباز کنی

به نظر میاد احساس میکنی تو رو تو جمعشون راه نمیدن...اما بدون کار درست و تو میکنی ...میتونی هرزگاهی آخر هفته ها مثلا غروب دعوتشون کنی دور هم باشین 🤷‍♀️

غنچه با دل گرفته گفت: زندگی  ...  زندگی لب ز خنده بستن است   گوشه ای درون خود نشستن است  ...  گل به خنده گفت: زندگی شکفتن است   با زبان سبز راز گفتن است ...  گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش میرسد...  تو چه فکر میکنی   کدام یک درست گفته اند   من فکر میکنم گل به راز زندگی اشاره کرده است   هرچه باشد او گل است  ...  گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است   "قیصر امین پور"

من باشم درو باز نمیکنم اگرم گفتن شما که خونه این و غیره خیلی رک میگم بله خونه هستیم ولی خودم و بچه ها حوصله ی سروصدا نداریم اگر بچه هتون ا ناراحت شدن از این به بعد من بچه هام رو بفرستم خونه اونا 

کاربری قبلی م تعلیق شده …..
اگه شوهرم باشه دعوا می‌کنه که چرا باز نمیکنی. نباشه هم صدامون می‌ره و کفشامون هست. من دوتا بچه دارم ...

درو ک باز کردی نذار بیان تو

بگو بچه ها ما داریم میریم بیرون برگردین خونتون

آدما همیشه همون کاری رو باهات میکنن ک تو دلت نیومد باهاشون بکنی... " توی استکان هیچکس دریا نریز "🍂

من تا یه بچه میاد که اذیت میشم زود اماده میشم و میگم ما میخواهیم بریم بیرون

بعد میرم و زود برمیگردم

جاریم بچه زیاد راه نمیداد بچه اون که میخواست بیاد میگفتم سرم درد میکنه برید کوچه

خدا لعنت کنه همه ی زن ومردهای متاهل خیانتکار را
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز