من رفتم شهر دیگه خونه داییم نوه خالم اومد آبله مرغون داشت فکر کن تو شهر غریب همه فامیلم خونه داییم بودن
تا دیدم ابله داره پسر داییم منو رسوند خونه یه خالم دیگه نموندم اونجا کلی برنامه ریزی کرده بودیم برا اون روز
چی واجب تر از بچه ادم همه بودن خونه داییم من بیچاره خونه خالم نشستم
با این حال دکترم کلی دعوام کرد که همون پنج دقیقه تو حیاطم چرا موندی نرفتی