سه روزه ساعت ۶ میاد از سرکار ساعت ۷ الی ۸ میخابه تا فردا صبح...کارشم سخت نیست بگم خسته میشه در این حد...بچم فوقالعاده اذیت کنه...یعنی روانی شدم تو این ۳ روز..دخترمنگاش میکرد گریه میکرد..اونم خوووواب هفت پادشاه..بهش میگمنگات میکنه گریه میکنه پاشو یکمبغلش کن ۳ روزه خوابی...میگه حق نداری ب خواب من گیر بدی...اصلا نمیدونم چطوری میتونه اینهمه بخوابه..
۷ ساله ازدواج کردیمهمیشه خوابه.بزرگترینمشکل زندگیمونه..چقدم دکتر رفت درست نشد..
از زخمهای گذشتهتون پرستاری نکنید... واقعا بعضی از اونها (بعضی!) دیگه خوب شدهاند ولی شما همچنان اصرار دارید اونها را تر و خشک کنید و ازشون نگهداری کنید.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم متنفرم از خواب شوهرم.مجبور نباشه بیدار نمیشه.منم دیگه کارایی که رو مخشه انجام میدم تا عصبی شه بیار شه
بخوام از خودم بگم یکی که تا میاد خوشی کنه پس گردنی میخوره🙃بابابزرگای عزیزم.کی میشه بیام پیشتون و دوباره ببینمتون؟😔بزرگترین درسی که زندگی بهم داد این بود که هیچکی نمیتونه زندگیتو تغییر بده جز خودت!ای کاش میتونستم به گذشته برگردم و به خودم بگم فکر نکن یه مرد میتونه زندگیتو تغییر بده،پاشو زندگیتو بساز!💔هزاردفه مردم تا بتونم زندگی کنم ولی هردفه شکست خوردم.شاید مرگ واقعی بتونه بهم زندگی ببخشه🙂گاهی دلم میخواد بچه دار شم ولی همینکه یادم میفته خودم قربانی بیتجربگی پدر و مادرم شدم پشیمون میشم.دلم نمیخواد این حرفارو پشت سرشون بزنم ولی اینجا مینویسم که یادم بمونه تا وقتی شرایط درستی ندارم بچه دار نشم😔و در نهایت بهم ثابت شد اونم یکی مثل بقیه اس و برخلاف ادعاش آدم خاصی نبود🙂