امروز نولدم بود
همکارام با اینکه میدونستن حنی نبریکم نگفتن
در حالی ک سر تولد همه کیک میگیرن و کادو میدن
عشقمم خیلی خشک و خالی گفت تولدت مبارک همین
جتی میومد دیدنم حتی یادشم نبود تولدمه خودم گفتم یادش اومد در حالی که من سر تولدش خودمو کشتم انقدر کار کردم براش
نمیدونم چرا انقد بهم ریختم .. دلم گرفته
من کم به این ادما لطف نداشتم ک حالا هیچکدوم چشم نداشتن منو ببینن 🙂