شوهرم بیکاره دوتا بچه هم دارم نمیتونم خواسته هاشو برآورده کنم
شوهرم مغازشو ۶ ماه جمع کرده تنبل شده سرکار نمیره مغازه خیلی گرون شده اجاره هاش پول نداریم کلی قرض داریم وقسط
خیلی دعوا میکنیم خیلی عذابم میده دیشب خواست از روی پل پرتم بده پایین خیلی از زندگیم میترسم دوست دارم بمیرم
هیچ کاری بلد نیست انجام بده فقط گند میزنه ۴ ساله همه مشکلات روی دوش خودمه خسته شدم کم آوردم خیلی
الان دغدغم ماشینه ک پدرم زودتر عوض کنه واسم ثبت نام کرده همش فکرم اونه
دغدغه؟!
آخرای درمان افسردگی و وسواس فکریم بودم و قرار بود تا دو سه ماه آینده مصرف داروهام رو قطع کنم ولی از اول سال انقدر اتفاقات عجیب و غم انگیر واسم افتاد حالم بد شده..خیلی بد شده.. اون اتفاقات رو هم به خوبی پشت سر گذاشتم ولی احساسات منفیم رو به خاطر یه ماجرای خوب انقدر سرکوب کردم الان انگار غمباد گرفتم.. دیوارای خونه داره خفه ام میکنه و نمیتونم حتی خودم رو تحمل کنم.
خسته ام از همه چی.. انقدر خسته ام که نوبت به دغدغه نمیرسه با وجود اینکه ظاهرا زندگیم خیلی خوبه.. همه چی آرومه.. ولی خودم خوب نیستم. دغدغه دارم ولی فکرم پیش دغدغه هام نیست. فقط میخوام حالم خوب باشه و الان بتونم آروم بخوابم.
باردارم صاحب خونه گفته خمین ماه بلندشید،خونه پیدا نگردیم همه جا گروووونه بدجور همش استرس 🥲
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
