مهمترین دلیل شوهرم پشتم بود و ازم دفاع میکرد اون نبود شاخ میشدن ببین همزمان جاریم که از من بزرگتره و شوهرش حمایتش نمیکنه علنا تو روش بهش توهین میکنند حالا زن خوبیه ها
ولی من اولا که جواب میدم دوما شوهرمم بخاطر من باهاشون حرف نمیزنه
بار آخر اومدن آشتی رفتن پیش شوهرم بیمارستان بستری بود
ولی منو دیدن محلم نکردن بعد پیش شوهرم بهش کردن گریه کردن
منم خواستم سلام کنم تشکر کنم اومدن ملاقات محلم ندادن منم خداخواسته از بیمارستان اومدیم خونه اومدن همون دم در دست شوهرمو گرفتم بروم تو خونه گفتم خسته شدی تو راه اذیت میشی زود بردمش تو خونه برگشتم بیرون ولی به هیچکدوم نگاه نکردم تعارف هم نکردم بیان تو 😁😁