قبلا هم ساعت پنج صبح زنگ زده بود مامانش که چی شیر آب خونه طبقه دیگه اشون که دست مستاجره باز مونده
الانم ۶ صبح زنگ زده که بیا مارو ببر روستا با اینکه ماشین دارن برادرشوهر مجردمم خونس
سال تا سال شماره این خونه رو نمیگیرن صبح بلند میشه زنگ میزنه خونه
منم تپش قلب گرفتم ترسیدم فکر کردم چیشده زنگ زدن
به شوهرم گفتم بهشون بگو اینکارو نکن شوهرمم شروع کرد طرفداری ازشون به خونوادم فحش داد منم به اون دادم
الانم برداشتم شمارشونو بلاک کردم از خونه