این دوسال بدترین سالهای زندگیم بوده
دارم به بدترین شکل میسوزم
رفیقم خواهرم همه زندگیم بوده رو از دست دادم و خبرش اومده که کشتنش اونم وقتی که قرار بود برم پیشش💔
نامزدیم بهم خورد وقتی قرار بود اخر هفتش بریم خون ازمایش
و ول کرد و رفت همش میگه دوست دارم ولی میره و میگه شرایطم بده و حالا کم کم داره بم ثابت میشه نمیخادم💔
دارم عذاب میکشم دوتاشون تنها دلخوشی هام بودن و دوتاشونم از دست دادم ..
هیچکسو ندارم
هیچکس درکم نمیکنن خانوادم انگار اصلا منی نیست
همش تحت فشارم میزارن و اذیتم میکنن
کل زندگیم تو اتاقم خلاصه شده😭😔
بچها ترو خدا چیکار کنم دارم دیونه میشم بخدا
هیچیکی نیست باهاش حرف بزنم
از طرف هم تجدیدهام رو باید بدم و بابام همش مسخرم میکنه میگه فلانی قبول شد و تو هنوز دیپلمم نگرفتی
تو فامیل همه همسنامم ازدواج کردن همش میگن تو شوهر گیرت نمیاد💔
و از طرفی هم حق ندارم حتی ی ساعت از خونه بزنم بیرون همش خونه
دیشب خاستن برن مهمونی ب زور باهاشون رفتم نمیزاشتن😞
دیونه شدم💔💔💔
این وسطم دلم واسه رفیقم لک زده
و همش تو سرم ک چرا اون نامرد با زندگیم بازی کرد😭
حتی وقتی رفت همه گفتن حتما دختره مشکلی داشت🥲💔