ساده بخوام بهت بگم من خودم اصلا اصلا حسابش نمیکنم تو خونمون همیشه برم مخاطبمم پدرمه.
تا الان یکبار داشتیم میرفتیم شهر پدریم با ما اومدن حتی نرفتم صندلی عقب پیشش بشینم
شماره تماسمو نداره منم شمارع تماسشو ندارم روزی یکبار زنگ میزنم به پدرم و تمام
خونه هامونم نزدیکه من هروی میشینم پدرم اینا چهارراه پاسداران خیلی نزدیکیم شده ا جلو درشون باتاکسی رد میشم اما پیاده نمیشم نگاه کنم
دقیقاپدرم جلوی مادربزرگم گفته بودحلقه ی عروسومن میخرم ازترس خانوم حرفشوبعداحاشاکردهمه گفتن اینجوری گفتی خانوم دعواراه انداخت شوهرمن ساده ست الکی حرف نیزارین دهنش گفتیم عروسوپاگشاکنیم نشست گفت نمیشه بازدعواکرددوروزپیشم زنگ زدم حال باباموبپرسم قشنگ یه دعواباهام کردکه مهرعروسی کنن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
