قضیه از این قراره که مادرم که یه بیماری هم داره خواسته برای خانواده های عروسا یه دورهمی بگیره چون به خاطر بیماری خیلی وقت بود نمیتونست دعوتشون کنه؛ اول قرار بود هفته قبل باشه یه مشکلی پیش اومد موند این هفته؛ این هفته همسر من ماموریته؛ نمیتونه اون تو مهمونی باشه؛ من هفته پیش بهش گفتم اگه دوست داری حتما باشی، تایمشو عوض کنیم؛ تازه جایی که میره ماموریت، خانواده خودش اونجان؛ یعنی میتونه به اونهام سر بزنه
خلاصه همسرم گفت اوکی هست و مشکلی نداره؛ منم چیزی به مادرم نگفتم؛
حالا امروز از خواب بیدار نشده هزار تا فحش نثار من و خانوادم کرد که آره تو منو کوچک میکنی؛ اونا منو به حساب نمیارن؛ داد و بیداد
الان میخوام بدونم گناه من این وسط چیه واقعا؟
میگه اگه خانوادت منو آدم حساب میکردن، مینداختن هفته بعد که منم باشم؛
درحالیکه اصلا مهمونی برای افراددیگه ای هست و دلایل دیگه ای داره و تا الان خانواده همسرم هیچ برنامه ای شون رو به خاطر شرایط من عوض نکردن
اما این آقا شدیدا توقع داره
من اشتباه میکنم یا ایشون؟
الان باید چکار کنم؟!