من چندماه بود که دیگه راحت بودم اما شوهرم اصرار کرد یکبار جلو برم اگه نشد دیگه تموم
که نشد دیگه
خواهرم حسادت از تمام رفتارش معلومه از وقتی ازدواج کرده انگار نمیشناسمش
بابامم که از اول همین بود
من ازدواج کردم که فقط از اون خونه و ادماش فرار کنم اما خدارو شکر خدا ادم خوبی سر راهم گذاشت