من که از دوماه بعد از نامزدی اذیت و ازارش شروع شد یه روانی به تمام معنا هزاران بار دعوا کردیم،سالهای آخر قرص آرامبخش میخورد بهتر بود ولی سالی سه بار میدیدمش واصلا تو چشماش نگاه نمیکردم حرف نمیزدم زیاد تا پاچه مو نگیره میتونم بگم هزاران بار گریه کردم تا پای طلاق رفتم انقد اذیت کرد حقمون هم خورد مالی زیاد
سه ماه پیش سرطان گرفت دوهفته پیش هم فوت شد خدابیامرز