سلام من تو یه اپارتمان ۱۰ واحدی ام که پنج طبقس یعنی دو واحدیه اخرین طبقه ام پنجم طبقه چهارم ما دو واحد باهم دوستن و روبروی همه واحدها این دو تا در خونه هاشونو باز میزارن اشپزی میکنن بوش میاد حرف میزنن صداش میاد اهنگ میزارن صداش تو کل اپارتمانه چند بار بهشون تذکر دادم فایده نداشته به مدیر ساختمون گفتم امروز رفته بهشون گفته درو باز گزاشته بودم بشنوم چی میگن دیدم میگن به اون ربط نداره دره خونشو ببنده رفتم گفتم یعنی چی اخه من دارم اذیت میشم اینجوری که نمیشه برگشته میگه همینه ک هست میخوای بخواه نمیخوای خوش اومدی بهش گفتم من طبقه بالای شمام اگر بخوام یه سرو صدایی راه میندازم ک بیا ببین زنگ میزنم به پلیس میگه برو هر کار دوست داری بکن واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم امشب شوهرم رفته جلو درشون گفته با اقاتون کار دارم میگه اقامون نیست امرتون شوهرم گفته با اقاتون کار دارم گفته خب نیست امرتونو به من بگین با لحن بد شوهرم گفته خانم من با شما دعوا ندارم گفتم با همسرتون کار دارم نیست میرم یه موقع دیگ میام من دیگه واقعا رد دادم خیلی بیشعورن اینا دیگه باید بفروشیم اسایش نمونده واسم
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
خدا همسایه بدو لعنت کنه همسایه منم بچه هاش موکت مینداختن تو راه پله. صبح تاشب تو راه پله بودن. بازی ...
اخه بدیش اینه ک باز میری تو یه اپارتمان دیگ نمیدونی اینا دیگ چه جوری ان بخاطر همچین ادمایی یا باید فرار کنی یا هر روز بجنگی من توانشو ندارم واقعا از یه طرفم با این اوضاع خونه میترسم بفروشم هیچی گیرم نیاد
دیگه واقعا نمیتونم دیگه اصلا نمیدونم چیکار کنم زنگ زدم به پلیس گفت نیرو میفرستیم برای مزاحمت ولی گفتم بزار شوهرم بیاد اول حرف بزنه با شوهرش بعد اگر فایده نکرد کارو ب اونجا برسونم