2777
2789
عنوان

شادمهر و ژینا

241 بازدید | 19 پست

پریروز ژینا استوری گذاشته بود که یه پسر دارم و از روزی که به دنیا اومده هم مادرش بودم و هم پدرش

بعدم نوشته بود هرچی تو گوگل در مورد من نوشتن شایعه و دروغ و تهمته

ولی واقعا من اگه الان جای ژینا بودم همش از شادمهر مطلب می ذاشتم  میدوتم که شادمهر زن و بچه داره ولی همه می دونن که مخاطب اهنگهاش ژینا بوده و هست 

به نظرم ژینا ادم خیلی خوبیه احساسم اینو میگه نظر شما چیه؟ 

۲۱ سال از این موضوع گذشته خودشون فراموش کردن

ملت دست بردار نیستن😑🫤😂

پیج واژینیسموس دات آی آر(v a g i ni smus . irr) برای همه ی خانومها مفید و داشتنش ضروریه حتما مطالبشو دنبال کنید👌🏻چشم ها راشاید بتوان نابود کرد اما اندیشه را هرگز... از اونجایی که یادمه، همه فقط خواستن برن بهشت،هیشکی نخواسته بسازه بهشت🌚تو بگو بهشت چی شدش؟ اینجا هرکی مرد که رفتش زیر خاک..!!!!

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

واسه تولدش فک کنم پارسال گذاشته بود

هر کاری کنی یه چیزایی از یاد رفتنی نیست

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

چی گذاشته بود؟

یه کیک تولد گذاشته بود استوری نوشته بود

از دلش نرفته عشقت❤🎂

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792