من با توجه به اینکه شاغلم و بچه مدرسه ای دارم و کمک ندارم
واقعا خودمو فراموش کردم
زندگیم شده صبح زود بیدار شدن، رفتن سرکار، اومدن خونه، تمیز کردن خونه و آشپزی، تکالیف و درس و مشق پسر
تازه رو دور تند که بتونم یازده شب بخوابم، بعضی وقت ها، وقت کم میارم مثل همین دیشب، نه تفریحی، نه دور همی، نه وقت میکنم فیلم و سریال دنبال کنم نه باشگاهی، شکمم خیلی بزرگ شده عید هر کس دید فکر میکردن حامله ام با ذوق تبریک می گفتن و من از حرص دو کیلو به بافت چربی شکمم اضافه میشد، نه وقت میکنم برم یه چکاب و یه آزمایش،،، الانم سرکارم رئیسم نیومده اومدم نی نی سایت کاش وقتی و که الان اینجا بیهوده هدر میدادم و خونه بودم کلی کار دارم، دیشب وقت نکردم لباس بشورم و آشپزی کردم آشپزخو نه ترکید پسرم دیشب رفت حموم، حموم ترکیده از اسباب بازی... هیییی روزگار، بعدازظهر هم پسرم کلاس زبان داره عملا تا هشت شب نمیتونم کاری بکنم باید بشینم بالا سرش، خلاصه بزرگ شدن چیز مزخرفی بود من راضی نیستم از شرایط