2777
2789

من با توجه به اینکه شاغلم و بچه مدرسه ای دارم و کمک ندارم

واقعا خودمو فراموش کردم

زندگیم شده صبح زود بیدار شدن، رفتن سرکار، اومدن خونه، تمیز کردن خونه و آشپزی، تکالیف  و درس و مشق پسر

تازه رو دور تند که بتونم یازده شب بخوابم، بعضی وقت ها، وقت کم میارم مثل همین دیشب، نه تفریحی، نه دور همی، نه وقت میکنم  فیلم و سریال دنبال کنم  نه باشگاهی، شکمم خیلی بزرگ شده عید هر کس دید فکر میکردن حامله ام با ذوق تبریک می گفتن و من از حرص دو کیلو به بافت چربی ‌شکمم اضافه میشد، نه وقت میکنم برم یه چکاب و یه آزمایش،،، الانم سرکارم رئیسم نیومده اومدم نی نی سایت کاش وقتی و که الان اینجا بیهوده هدر میدادم و خونه بودم کلی کار دارم، دیشب وقت نکردم لباس بشورم و آشپزی کردم آشپزخو نه ترکید پسرم دیشب رفت حموم، حموم ترکیده از اسباب بازی... هیییی روزگار، بعدازظهر هم پسرم کلاس زبان داره عملا تا هشت شب نمیتونم کاری بکنم باید بشینم بالا سرش،  خلاصه بزرگ شدن چیز مزخرفی بود من راضی نیستم از شرایط 

مم فعلا فقط از دست عفونت قارچی شاکیم دست لز سرم برنمیداره اه😒

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

من از دیروز که صاحبخونمون گفته امروز می خوایم برای تمدید صحبت کنیم غصم گرفته و میگم کاش شاغل بودم حداقل کمی کمک حال همسرم بودم ولی ارشد دارم و دوسال دنبال کار گشتم هر روز ناامیدتر از دیروز

کار نیست که نیست

خیلی طول کشید تا بفهمم کاری که خوشایند من نیست لزوما غلط نیست. انتظاراتی که از آدم‌ها دارم هم لزوما درست نیست و اساسا من جای حق ننشسته‌ام که متر و معیار درست و غلط باشم. این در ظاهر خیلی ساده به نظر می‌رسه ولی هم دهن من سرویس شد هم دهن زندگی تا من اینو بفهمم🙃

دندونم عفونت کرده

نزدیک کنکور و امتحاناته و من اصلا آمادگی ندارم

کلی کار نکرده دارم

فشار خانواده ‌و فامیل و پشت کنکور موندنی که در انتظارمه!

دختران شاد، زیباترین دختران هستند :)                           وقتی به تو خیانت می‌کنند، انگار بازوهایت را قطع کرده‌اند؛ می‌توانی آن‌ها را ببخشی اما نمی‌توانی در آغوششان بگیری.       تا زمانی که رفتار ما و تصمیم‌های ما به کسی آسیب نمی‌زند، توضیحی به کسی بدهکار نیستیم.

نمیتونم گلم هم از لحاظ مالی نیاز دارم، هم ‌کارم یه جوریه که اگه بیام بیرون دیگه نیرو نمی گیرن 😔🥴

دو سه روز مرخصی بگیر اینجوری از پا میفتی خدایی نکرده

موندنی ترین رفیق من امام حسین🌹
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز