امروز دخترم خونه پدر بزرگش بود یکدفعه صدای جیغ و دادش میاد صبر کردم تا بیاد همین جور گریه کنون اومد کنارم فقط داد میزد با دختر عمش دعواش شده بود هر کار می کردم آروم نمیشد فقط داد میزد یکدفعه صدای مادر بزرگش اومد که داشت دخترم صدا میزد اینقدر دخترم عصبی شده بود تحت هیچ شرایطی آروم نمی گرفت بعد از چند دقیقه پدر بزرگ و مادر بزرگش اومدن تو خونمون پدر بزرگش کنار در وایساد شروع کرد توهین کردن به من که عقده داری چرا سر بچه خالی میکنی و تو شخصیت نداری خودسر یاغ همین جور پشت سر هم می گفت من اصلا جواب ندادم فقط داشتم دخترم آروم می کردم .... شوهر هم خونه نبود .... با کار اینا دیگه تصمیم گرفتم جدا شم
جدا نمیشی با اینا فقط دعوا شد شوهرت طرف کیو گرفت دخترت چن سالشه
دخترم هفت سال.... شوهرم بی رگه اصلا تو این دنیا نیست ... فقط دخترم بهش گفته بود که بابات اومد تو خونه حرف بد به مامانم زده تو چرا هواست به مامانم نیست😢😢😢
میدونی چیه عزیزم من به دخترم اجازه خیلی کارها رو نمیدم اونجا که می ره بخاطر اینکه دخترم طرف اونا باشه آزاد می گذارنش از محدود کردن گوشی مدرسه رفتن مشق نوشتن و خیلی کارهای دیگه بخاطر همین دخترم اونا رو دوست داره