بچه ها من امروز خیلی دلم گرفته بود بعد کارم رفتم امام زاده صالح بعد نشستم به های های گریه کردن......
یه پیرزن خیلی شیک و آدم حسابی بنظر میرسید برگشت نگام کرد گفت چته دختر
منم بی اعصاب گفتم هیچی خواستم پاشم برم یه طرف دیگه....
یهو گفت صبر کن دختر قشنگم میخوام یچیزی بهت بگم.....
داشتی میومدی اینجا نزدیک بود یه پراید بزنه بهت؟
با خودم گفتم حتما منو دیده سر تکون دادم....گفت دیشبم دست خورد یه پارچ آب و شکوندی ؟
هم گرخیدم هم نفهمیدم فارس چیه پرسیدم فالگیرین؟
گفت نه اما یچیزایو حس میکنم و میفهمم...
دخترم من نه پول میخوام نه چیزی اما تو خیلی چشم دنبالته میخوای کمکت کنم؟؟؟
بهم اعتماد کنی تقریباً تمام مشکلاتت حل میشه
ترسیدم گفتم نه ممنون
خندید گفت باشه اما مطمئنم بر میگردی.....
😐😐😐نظرتونو بهم میگین ؟؟
کلاهبرداری جدیده ایا؟