بخدا من اصلا ادمینیسم ک توقع کنم ..ولی من یه بچه۳ ساله دارم توقع دارم حدالامکان اگرکمکی نمیکنن دیگ کار همنتراشن ه هم خودشون هستن هم بچشون هم شوهرشون هردو خواهرشوهرامم اومون خب منم دست تنهام نمیتونمهمجمع کنم هم بشورمبهم بپزم هم بچه داری کنم تازه هنوز نشسته جمع نکرده باز از اول شروع میکنم بخدا.حتی آب هم بخوان میگن بیار ..جاشون و جمع نمیکنن بچم داشت هلاک میشد از گریه یکیش بلندش نکرد ..کمک هم نمیخوام فقط کارای بچشون و خودشونبکنن.لااقل دیگ نکن بچمون ببر دستشویی همش میرم میبرمشون پشت سرشون دستشویی میشورم نیم ساعتنمیشه باز دستشویی بوی بدمیگیره میرم میشورم🥲
به رفتار ایشون نمیگن صبوری ، خیلی ببخشید ، همینطور استارتر عزیز ببخشه که رک میگم ، میگن باج دادن ، میگن خنگ بودن ، مگه حمالشونی یا کلفت بچه اش ، بجهنم بزار بچه بسوزه بگو بدم میاد ب غیر بچه خودم بچه کسی دیگه بشورم یه بار رک بهشون بگو
آرزو دارم ناخواسته به دست آوری آن چيزهايی را که خواسته هایت هستند… آن گونه که با خود بياندیشی : آيا کسی برايم آرزويی کرده است … ؟! هی پاک می کنم… هی می نويسم… املايم بد نيست ! از تکرار اسمت لذت می برم… ولی تو مرا جا گذاشتی بین اینهمه هیاهوی زندگی😓
رفت و آمد کم کن هر وقتپیشتن کارای بچه خودتم هم بنداز سر اینا یا شوهرت همش ...
چیکار کنم بخدا خسته شدم از دست بی خیالی های شوهرم ..بعد جالبیش اینجاس میاد منو هم میده جلک مهمونا ک فلان چیزو درست کن..حالا اون غذا انقد زمان بره و دردسر داره ک برای این جمعیت باید دهنم سرویس بشه با این آدما ک کمک نمیکنن بد تر عصبی میشم ولی نمیتونم هیچی بگم
رک بگو خسته ام نمیرسم غریبه که نیستیم یه چیز ساده میخوریم برای بچه هاشون هم بگو فلانی از کمر ...
خیلی زبون دارن بعد هر غذا و یا شامیمیگن توهم اذیت شدی شرمنده بیا بشین یه چایی بخور چایی میارم بس بچه هاشون با قند و نبات و شکلات میکشن ب فرشم عصبی تر میشم میخوام خودم بکشم هی تیکه دستمه پاک میکنم شبا ۲ میخوابم صبح ۶ بلند شدم ناهار بپزم ک بیدار میشن ب هیپی نمیرسم