ظهر عاشورا بود رفتم مسجد کنار خونمونه
وقتی همه رفتن بغضم ترکید یه نوحه بود به اسم زود راحتش کنید درمورد امام حسین
یعنی تک تک کلماتش مثل خنجر میرفت تو قلبم
وقتی رفتم خونه خوابم برد
تو ظهر عاشورا خواب دیدم حرم حضرت زینبم با اینکه تا حالا ندیده بودم حرمشون رو
پدر و مادرم پیشم بودن همینجوری که تو صحن وایساده بودیم یه صدایی شنیدم که میگفت حرم بمب گذاری شده و چند ثانیه دیگه بمبا منفجر میشن
نمیدونم چه حکمتی بود همچین خوابی دیدم
کاش واقعا تو حرم حضرت زینب شهیدشم🥲