سلام
من یک دختر مجرد محصل هستم.
همسایه دیوار به دیوار ما(واقعا دیدارمون مشترکه) یک پسری بود که تقریبا سه چهار سالی از من بزرگتر بود...
من خیلی تمایل داشتم عروس این خانواده باشم
با اینکه هیچوقت برخورد مستقیمی با این آقا پسر نداشتم و یا هیچوقت با هم تلفنی حرف نزدیم یا روبرو نشدیم
فقط میدیدمش و ازش خوشم می اومد
آقا مشکل من از روزی شروع شد که این آقا نامزد کرد از اون روز تا حالا نامزدش همش خونه شونه
و من مدام صداشو میشنوم
آنقدر صدای دختره بلنده که نگو...
بلند بلند میخنده حرف میزنه شادی میکنه ادا در میاره
و چون دیوار خونه ما مشترکه انگار دختره بغل گوش من داره حرف میزنه
و من از صدای این دختره دچار تپش قلب میشم