سلام دوستان باید درباره مسئله امشب بهتون یه توضیحاتی بدم
خب من امشب مامانم و بابام دعوا کردن و اومدم توی سایت تا درد و دل کنم
یهو یه الناز نامی اومد و اسم عممو گفت
منم خیلی استرسی ام و ترسیدم
قسمش دادم و... حالم خیلی بد شد
بهش گفتم خودمو میکشم و قسم خوردم چون همه جوره روم فشار بود
خسته شده بودم
اونم نگفت آخرش کیه همه داشتن قضاوتم میکردن که دارم دروغ میگم
از بچگی خوشم نمیومد کسی درموردم بد فکر کنه یا تهمت بزنه بهم
برای همین چاره ای نداشتم و اومدم گوشی مامانم و برداشتم و خودمو جای دوستش جا زدم
تا شما آنقدر قضاوت نکنید
اگر قسم خوردم چون قضیه ها راست بود پس قسم هامم درست بود دیدم اگر الان تاپیک بزنم شما منو میخورین
پس گذاشتم آخر شب بزنم
در کل هرچی اینجا گفتم راست بود و من هم واقعا قرص خوردم
از قسم دروغ بدم میاد و به همون خدای بالا سرم تاحالا قسم دروغ نخوردم
بنابراین بازم اینجا قسم میخورم به جون مامانم که عزیزمه کل ماجرا همین بود
اما شما منو خیلی بد قضاوت کردید
منم سه تا قرص خوردم دوباره که همون لحظه بهار دوست صمیمیم پیام داده بود سلام منگل محله خوبی
دلم نیومد
اون خواهرم و همدمم بود
اون الناز رو هم حتما پیدا میکنم
فقط خواستم بگم الکی قضاوتم نکنین کل ماجرا همین بود
ازتون معذرت میخوام اگر خیلی اذیت شدید 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
منو ببخشین❤️❤️❤️❤️منم درک کنین آخه شرایطم خیلی سخته و افسردگی دارم 😔💔