اینا دیگه توقع نابجاست.
ازین خانواده شوهرای پرتوقع و پررو و شوهرای ماست و بی عرضه متنفرررررم
شوهرت خودش باید عاقل باشه ده بار یه بار اونا ببره
من که الان یه شمال و مشهد تو دلم برم جرات نمیکنم بگم اگر بگم دنبالمون می خواد بیاد اگر یه سال درمیون بیاد خوبه ۱۰ بار تابستون بریم مثل کش تنبون از خونش در میره می چسبه به ما
عزیزم چرا تحمل میکنی؟
چرا فشار عصبی ب خودت میاری؟
بگو مگه خواهرش هرجامیره مارم میبره؟یا مثلا بگو ما دوتایی هیچ جا باهمدیگه خاطره نداریم از بس ک یکی باهامون بوده
من دلم میخواد باشوهرم تنها برم شماخودتون رفتنی دخترتون رو ببرین
هیچی نگو کار خودتو بکن . یا بگو چشم دفعه دیگه می بریم ولی بازم کار خودتو بکن . مجبور نیستی توضیح بدی اونا اگه شعور داشتن و قانع میشدن کار به توضیح دادن تو نمی رسید
عزیزم میدونم سوالم در مورد تاپیک بی مورده اما چون تبریزین میپرسم
مهر ماه هوای تبریز چطوره؟
نه والا نباید ببرین
اینا نوبرن دیگه
توقعاتشون کاملا بی جا ست
ما بیشتر با خانواده ی خودم رفتیم مسافرت
خانواده شوهرم خوبن ولی اهل سفر نیستن خیلی خونگی ان
فقط اون وقتی که بی خبر رفتیم کیش 🤣تا یسال خواهر شوهرم میگفت خب که چی؟ مثلا به ما میگفتید میخواستم بیام باهاتون؟ 😆
والله من خودم حاضر جوابم گاها میترسم این اخلاقم سبب اختلاف بشه ولی از رو نمیره
موقع نامزدی هم چون شوهرم چندماه اول و حقوق نمی گرفت از شرکت ایشون پول رستوران و خوراک مارو میداد و باهامون همه جا میومد
دروغ نگم اینبار شمال رفتیم بهش نگفتیم رسیدیم گوشی دادیم به پسرم بهش گفت ما اومدیم با مامان و بابام‌شمال تا رسیدیم خونه ۲ روز بعدش دعوتمون کرد انقدر کوبند تو سینه اش که خدا می می دونه حالش بد شد زنگ زدم اورژانس ... اورژانسی میگفت حالش بدک نیست فشارش افتاده ... گفتم نه بابا ببرش چند روز بستریش کن از دستش خلاص شیم ترکیده بود از خنده یارو
