عروسی خاله م چند سال پیش من و خواهرم و مامانم لباس دادیم خیاط ،من ۲ دست دادم خلاصه که شب قبل عروسی تا ۲ شب دم در خونش بودیم لباسا رو تحویلمون داد برا مامانم که یه مستطیل دوخته بود بلند ۲ تا هم بند زده بود برا خواهرم که لباسش اینقد عجق وجق و کوتاه بود که باسنش دیده میشد من یکی از لباسامو دادم پوشید خودمم خراب خلاصه چند روز بعدش خاله مو فرستادیم بره باهاش دعوا چون مامانم میگفت من حالم بد میشه میبینمش 😶😬خرااااب کرده بود لعنتی هر جا هستی ازت راضی نمیشم