نه عزیزم من اصلا ن مظلومم ن بی تقصیر
بزرگترین تقصیرم این بود ک قدر خودمو ندونستم و اجازه دادم بجام تصمیم بگیرن
من تحصیلکردم تو جامعه شغل و وجهه داشتم شوهرم خونه نشینم کرد حالا روز نیست نزنه سرم ک برو خرج خودتو درار
من بی تقصیر نیستم چون جلو بی ادبی و بی فرهنگی و دخالتهاشون سکوت کردم
ولی خدایی داشتم ک سرجاشون نشوندشون یکیشون مرد یکیشون فلج شده اوندیکی رو جواب کردن و ...
خوشحال نیستم چون دوست داشتم تو خانواده ای باشم که احترام و محبت و باهم بودن باشه ن حسادت و کینه و عقده
من جاریم اومد تو خونه من طلسم ریخت و رفت و خودش بهم گفت زندگیتو ب آتیش کشیدم شما بگو این وسط تقصیر من چی بوده منی ک جز احترام بهش چیزی ندادم علنا ت روم گفت فقط تو منو تو خانواده شوهر آدم حساب میکنی اونوقت اینکارو باهام کرد
قضاوت کردن نشه عادتتون