رفته بودم امتحان شهری بدم افسر ازم پارک دوبل خواست منم خیلی استرس داشتم وقتی خواستم دوبل بگیر فرمون بچرخونم بلند گفتم بسم الله الرحمن الرحیم 😂😂
افسر هم جلو خودش نگرفت گفت یالا بسم الله😂😂😂😂
بعد که امتحان تموم شد اومد خونه برا شوهرم تعریف کردم چقد بهم خندید گفت اینو جایی تعریف نکن بین خودمون باشه😂😂
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
کلاس زبان میرفتم امتحان داشتیم سکوت کامل بود نزدیک هفت تا دخترم تو کلاس بودن یهو تو سکوت کامل شکمم یه صدایی در آورد که تو کل سال های عمرم نشنیده بودم
لوله اپیدیدیم رو نوشته بودم اپلیدی :)))))))))) عمق فاجعه رو فقط یه تجربی میفهمه
یبار خواستم دست پدرشوهرمم ببوسم انتطار داشتم دستشو ازم بگیره که نبوسم ولی در کمال نا باوری بردش بالا منم جا خالی دادم دستش بالا بود برای یه مدتی تا بخودم اومدم 😂😂بوسیدم
یه شب آب ساختمون قطع شده بود منم ماشین لباسشوییم روشن بود زنگ زدم صابخونه ک طبقه همکف می‌شست گفتم میشه پمپ آب و روشن کنی آخه ماشینم تو لباسشوییه!
من ازدواج کرده بودم رفیق دوران مدرسمون دیدم اونم ازدواج کرده بود ویه بچه داشت یه روزدعوتم کرد خونشون نهار .منم رفتم اماقبل رفتنم دستشویی نرفته بود آشا من رفتم نشستم اومدم جابجابشم گ.و.زیدم خخخخ خخخخخ دوستم جلوخودشو گرفت نخندید منم خجالت کشیدم بچشم بغلش نشسته بودند یکم نبود وگرنه مینداختم گردن بچه بعد که رفتم توپیامک وتلفن گفتم دیدی گوزیدم گفتی اره خیر سرت کلی خندیدیم ......🤣🤣🤣🤣🤣
