ما یه همسایه داریم توی مجتمع که با شوهرش به مشکل خوردن و دارن جدا میشن شوهره از خونه رفته
همسر من مدیر ساختمونه و وقتی از این موضوع با خبر شده هی میگه دلم برای خانومه میسوزه و چند بار هم به خاطر شارژ ساختمون و اینا باهاش تلفنی حرف زده و بحث به مشکلات زنه با شوهرش رسیده و حرفشون طولانی شده
من کلا آدم حساسی نیستم ولی چون چند بار با هم حرف زدن دیگه داره بهم برمیخوره بهش هم گفتم کار درستی نیست ولی باز ادامه میده
اگه زن مخ زن نیست ول کن
نمیدونم چرا حس میکنم بوی خیانت میاد
یه جوری بگو خوشم نمیاد
یا هی به من میگه برو باهاش دوست بشو گناه داره و از این حرفا و در روز چند بار اسمش رو میاره
اصلااااااا نذار باهاش حرف بزنه
بله از همین اول دمش رو ببر
شوهرتو ازش دور کن هرجور که میتونی
خیانت ازهمین دردو دلا شروع میشه
بله واکنش بده.
بی کس و کار که نیست بگو میای زندگی یکی دیگه بهتر کنی زندگی خودمون خراب میکنی اون خانوم الان به توجه تو احتیاج نداره یه وقت برداشت اشتباه میشه.
به شوهرم اعتماد دارم ولی آخه چرا هی باید دلسوزی کنه یا باهاش بحرفه
چرا باید اینقدر پیگیر اون زن باشه. زنه چند سالشه؟
به همسرتون بگید من حساس نیستم ولی کار کم کم داره به جاهای باریک می‌کشه
مورد داشتیم تو فامیل
خانمه با بچه اش اجاره نشین بودن
بعد الان شده زن دوم صاحبخونه
صاحبخونه می‌گفت دلم براش سوخته
واااااه بگو به ما چه ربطی داره مدیر ساختمونی مسئول زندگی مردم‌که نیستی حالا اگر‌مرد بود میگفتی حس نوع دوستی هست این که دیگه زنه. اگر زن مشکلی نداشته بلد بوده با زندگیش تا کنه باید بدونه نباید هر چی زندگیش رو برای مرد همسایه تعریف کنه
اسی رفتار شوهرت مشکوکه کلا یجور به شوهرت حالی کن
