سلام خانما. همسرمن اوایل عقدوازدواج انقدبمن وابسته ومحبتی بود، که حتی درروز ک میخوابیدیم میگفت روی دست من بخواب، همش بغلم میکرد، ولی الان بمرور بعد دوتابچه وگذشت ده سال اون باپسرم توپذیرایی میخوابه من ودخترم تواتاق خواب، وپسرم چهار سالشه، دخترم نه ماه. میخوابه کنارپسرم ک اگه صبح بیدارشد دخترموبیدارنکنه وتوی هال بمونه این خیلی خوبه ولی دارم اذیت میشم ازاینکه عادت کرده ب تنهاخوابیدن، ببخشیدفقط وقتی رابطه بخوادمیادکنارم ب محبت و بغل بعدش سریع میره، خیلی ناراحتم ازاین موضوع، ازطرفی بهش حق میدم بخاطر راحتی منودخترم مجبوره ازطرفی غرورم اجازه نمیده بگم بیاپیش من بخواب از طرفی خودم دارم افسرده میشم واقعا دوست دارم بازم برگردیم ب روزایی ک کنارش میخوابیدم. نظرتون چیه؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم اقاتون داره رعایت حال سما و دختر نه ماهتون رو میکنه نگران نباشید یکم که دخترتون پا به سن بزارا همه چی مثل قبل میشه الان دیگه شما دوتا کوچولو دارین که باید رعایت حالشون رو بکنید ولی از نظر من با شوهرتون این مشکل رو در میون بزارید تا دلیل منطقیشو بهتون بگه❤
ببخشید یعنی چی میخوابه پیش پسرت که نیاد دخترتو بیدار کنه؟!
اصلا چه سبکیه انتخاب کردید
کاملا اشتباه از شما بوده.
از یه طرف شوهرت رو دور کردی از طرفی پسرت که باید مستقل بخوابه رو وابسته باباش کردی.
مخم سوت کشید
نزول نصرت الهی، قواعد و سنتهایی دارد. به میزانی که با سنتهای الهی همراه شوید، نصرت الهی را دریافت میکنید و پیروزی دین خدا به دست شما واقع میشود....اللهم نشکوا الیک فقد نبینا و غیبت ولینا....