چن ماه پیش تنها رفته بودم بیرون ظهر بود خیابونا زیاد شلوغ نبودم
داشتم میرفتم سمت خونه گوشیم نبرده بودم یکی افتاده بود دنبالم از همون اولشم بهش مشکوک بودم مشخص بود زیاد حالش خوب نیس
مث چی دویدم خودمو انداختم تو ی کوچه ی بطری شیشه ای پیدا کردم گرفتم دستم اومد بکوبونم تو سرش ولی مث اینکه فک کرد خونمون اینجاست بی خیال شد از تو کوچه میانبر زدم رفتم خونمون بخیر گذشت شانس اوردم قلبم داشت میومد تو دهنم 😐