الانم که الانه ازدواج کردم اثرش تو زندگیم هست کمبود محبت دارم انتقاد پذیر نیستم از بس که سرکوبم کردن محبت نکردن گیر بیخود دادن ، شانس اوردم شوهرم خوبه
ولی میترسم افسرده بشم همش یاد اون وقتا میفتم حالم بد میشه
برو مشاوره عزیزم
خیلیا اینجورین ...خداروشکر شوهرت خوبه اون میتونه حالتو خوب کنه به مرور اگم فک میکنی خیلی جدیه مشکلت برو مشاور و اینا
گذشته اسمش روشه
ب فکر اینده باش یادت میره
پدر مادر جاریم همش ازش تعریف می کنن حتی غذارو سوزونده بود باز میگفتن خیلی خوب شده اگه واسه من بود همونجا جلوی همه فحشم میدادن
دقیقا زندگی منو گفتی منکه تصمیم گرفتم با مادرم کمتر ارتباط بگیرم.حتی تلفنشم یکی درمیون جواب میدم اینجوری آرامشمو حفظ کردم خداروشکر شوهرم خوبه همه گذشته رو واسم جبران کرده هم پدرمه هم مادرم هم خواهرمه هم برادرم هم رفیقم
این رو خطاب رو پدر و مادرهایی که این پست رو میبینن میگم: دیروز یه توییت از خانمی که تو بچگی مورد آزار مادرش قرار گرفته بود رو با کوت ها و منشن هاش خوندم ، خلاصه ش میشه اینکه بچه ها نه فراموش میکنن و نه میبخشن! مراقب رفتار خودتون باشید.
متاسفانه آسیب های کودکی هرگز درمان نمیشه، با مشاوره یا حتی مصرف دارو فقط میشه کنترلش کرد و تا حدودی باهاش کنار اومد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
35 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
