عزیزم شاید به جرات بگم ۹۰درصد اینطوری هستن و حالا هرکی تو گذشته دنبال یه چیزی هست که به دستش نیاورده...ولی واقعیت این هست که گذشته ها گذشته و باید حال و آینده رو ساخت...تو هنوز جوون هستی و پر از احساس و انگیزه.به خصوص اینکه مادر دوتا دسته گلی
پس نامید نشو و شروع کن از اول.همین اول کار سعی کن با یه مشاور همراه بشی.براش حرف بزن تا خالی بشی و از حرف ها و تمربه هاش استفاده کن.
خودتم با بچه ها مشغول کن و برای هرروزتون به خصوص روزهایی که همسرت نیست برنامه مخصوص داشته باش.مثلا برید پیاده روی و پارک،آشپزی و کیک و ...
نذار وقتی همسرت نیست فکر و خیال اذیتت کنه...
پس اولین مرحله شروع از خودته و مشغول کردن خودت.
بعدش کم کم که از این حالت خستگی و بی حوصلگی دربیای تمرکزت رو بذار روی روابطت با همسرت.
کارهای جدید و جذاب بکن،مثلا قبل اومدنش با بچه ها براش سورپرایز داشته باش یا برنامه پیک نیک ساده بچین،حتمااااا شبها برنامه دونفره جدید و جذاب براش بچین و ...
بین اینها تو فرصت های مناسب حرف هاتو بهش بزن.نه با دعوا و تحمیل،اول خودت انجام بده ببینه چه خوبه عشقبازی،بعد ازش درخواست کن و حرفاتو بزن کم کم...
مطمئن باش موفق میشی.
منم مشکل شمارو دارم و متاسفانه من تو حرف زدن مشکل دارم.نمیتونم حرفامو بهش بفهمونم...اونم خیلی سرد شده بود که خودم شروع کردم درست کردن،ولی حالا حالاها کار دارم