2777
2789

مادرم رفته خونه یکی از اقوام عیادتش ..میگه همسایشون رو دیدم سوار ماشین شد 

میگه بهم یه جوری نگاه میکرد ...بعد دیروز خانمه جلو‌مادرمو گرفته گفته چرا بدگویی دخترامو پیش اینا می‌کنی ..سریع قضیه ای که برا خواهرم پیش اومد هی به مادرم یادآوری می‌کرده که خدا بهتون نشون داده 

مادرم یخ کرده چون میگه به قرآن قسم اصلا منو‌چه به دخترای این 

مادرم می‌خواسته روبه رو بکنه خانمه نیومده و اصلا جواب گوشی مادرمم نداد ..الان حالش بد بود که چه معنی داشت بهم تهمت زد


خدایا شکرت ❤

بعد مادرمم‌رفته پیش‌همون خانمه مریض گفته تورو خدا بهدهمسایتون بگو‌من از دختراش چیزی نگفتم 

میگه بنده خدا شاخ درآورد که وااا این تو چه فازی بوده بهت تهمت زده

خدایا شکرت ❤

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

از اون موقع دارم نفرینش میکنم ..چون مادرم خیلی حالش بد بوددستاش یخخخه 

یه موضوعی رو به روی مادرم آورده دل مادرم شکسته 

الکی آلکی ماه رمضون مادرمو ناراحت کرده


خدایا شکرت ❤
خدا شفاش بده

نفرینش کردم خدا بهش نشون بده تهمت ژنو 

اصلا اگر تهمت میزد عیب نداشت 


چرا یه قضیه ای که برا خیلی وقت پیشا بوده رو به روی مادرم زده ...یعنی منتظر بوده حال مادرمو بگیره

خدایا شکرت ❤
اخی مادرتون گناه داره به خداواگذارش کنین اون زنیکه رو

اره خیلی ...دستاش یه کرده بود میگه بخدا مادر اصلا نمی‌دونم اپن خانمه منظورش چی بود ..همون موقع زبونش قفل شده نتوانسته جواب بده 

تازه هی گذشته رو به یاد مادرم میاورده

خدایا شکرت ❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792