دیشب خالم افطاری دعوت کرده بود کل فامیلو
اخر مهمونی آقایون گفتین بریم دیگه؟؟
ماخانوما هم صحبتامون گل انداخته بود گفتیم نهههه
اونا هم گفتن شب احیاست میخواییم بریم دعا بخونیم
ماهم گفتیم شما برید ما هم اینجا دورهمی میخونیم🤭
حالا بماند که تازه ساعت ۲ شب شروع کردیم دعا خوندن
ولی خلاصه اقایون رفتن و ما خانوما موندیم فقط.
ماهم بعد دعا خوابیدیم ساعت ۴ ۵ بود تقریبا.
اقای صاحب خونه با اینکه خودشون روزه بودن بیچاره وقتی ما خواب بودیم برامون میز صبحانه چیده بود و چای دم کرده بود و رفته بود .
حالا هم شوهر یکی دیگه زنگ زده ناهار براتون سفارش میدم
شوهر یکیم معجون عصر رو تقبل کرده برامون بفرسته😅😅😅
شوهر یکیم میخواست شام بده که ما میگیم میخواییم بریم خونمون نیستیم😄😄
اگه شوهر من اینجوری نباشه چیییییییی؟؟؟؟؟