سلام چن وقته ی چیزی ذهنمو درگیر کرده دخترم 5سالشو تموم کرده گاها ی جاهایی ک میریم شاید دخترم اون موقع یک و نیم سالش بوده یا دو سالش قشنگ برام توضیح میده اینجا کی اومده اینجا کجاس یا مال چ کسی هس دخترم هوشش خوبه ولی چیزایی ک قبلا اتقاق افتاده چ خوب باشه یا بد یا چیزهایی رفته دیده ت ذهنش ثبته اصلا گاها حرفایی ک از گذشته میزنه ب یادش مونده من هنگ میکنم شاید جزئی ترین چیزی باشه ک اصلا من یادم نیس هرچقد هم فک میکنم میگم ینی کی اتفاق افتاده کی بوده من یادم نیس میخاستم بدونم اینطوری طبیعی هس یا کل بچه ها اینطورین!
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
بله دور و اطراف من که طبیعیه...شیطونا زبون که باز میکنن یه چیزایی تعریف میکنن که آدم تعجب میکنه که متوجه شده باشه و یادش مونده باشه ...
غنچه با دل گرفته گفت: زندگی ... زندگی لب ز خنده بستن است گوشه ای درون خود نشستن است ... گل به خنده گفت: زندگی شکفتن است با زبان سبز راز گفتن است ... گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش میرسد... تو چه فکر میکنی کدام یک درست گفته اند من فکر میکنم گل به راز زندگی اشاره کرده است هرچه باشد او گل است ... گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است "قیصر امین پور"
دختر منم همینطوره عزیزم. الان ۳سال و نیمه یچیزایی یادش میاد من خنده ام میگیره. با خودم فکر میکردم اونوقتا هیچی نمیفهمه ولی الان میبینم میفهمیده فقط نمیتونسته بیان کنه😂
پسر 6ساله و دختر 4ساله من همینطورن، برام عجیبه جایی که یبار رفتیم وقتی خیلی کوچیک بودن یادشون ...
دقیقا دخترمنم همینه
نمیخام یه روز چشممو بازکنم ببینم وسط جنگ دوتا بچه هامم👨👩👧👧 نمیخام یه روز ببینم هیچی از زندگی برام نمونده جز پیری👵🏻 میخام بجنگم برا خودم برا ارزوهام 👱🏻♀️