بچه ها من خیلی وقتا به طلاق فکر می کنم
زندگیمون خوبه
همدیگه رو دوس داریم
شوهرم توی کل خانواده م گل سرسبده
کلا خانواده م خیلی دوسش دارن
چون هم به من خیلی احترام میذاره و هر چی بگم انجام میده
هم کلا جنتلمنه
ولی با این وجود خیلی به طلاق فکر می کنم
چون من خیلی حساسم و دلم میخواد همه ی زندگیمون با هم باشیم ولی اون دوس داره سالی سه چهار تا سفر مجردی بره و من همیشه وقتی اون میره سفر خوراکم گریه هست و افسرده و داغون میشم از دوریش
برا همین دوس دارم به فکر یه سرپناهی باشم برا خودم
من کار می کنم اما تا الان پول پس انداز نکردم برای خودم
هر بار پس اندازمو تو یه چیز مشترک خرج کردم و زدیم به نام شوهرم(اینم بگم اون نگفته چیزی به نام خودم باشه ؛من خودم گفتم مهم نیس به نام کی باشه و نمیخوام بزنی به نام من)
ولی الان ته دلم پشیمونم میگم کاش نگفته بودنم نمیخوام یه چیزم به اسم من بود که اگه طلاق گرفتم یه خونه نقلی برا زندگی داشته باشم
دیگه هم با این گرونی ها نمیشه راحت خونه دار شد که بگم پول جمع می کنم می خرم
باید چند سال صبرکنم
تو رو خدا راهنماییم کنید بگید جای من بودید چکار می کردید