شوهرم بد نیست البته قبلترا دوسه مورد خورده شیشه داشته که خودشو جمع کرده
ولی درکل خوبه
دوسشم دارم
اما یه سری اخلاقا و رفتارا که من دوسدارم نداره یا یه سری عقاید داره که من دوسندارم
همش یادم به کسی میفته که خیلی تایپ هم بودیم خیلی مچ بودیم دقیقا رفتار و عقاید و همه چیزش تایپ من بود یادش میفتم حالم بد میشه نمیتونم فراموشش کنم حس میکردم با اون خوشبختر میشدم حتی اگه هیچوقت ازدواج نمیکردم و باهاش تا اخر دوست میموندم
نمیدونم تاثیر حاملگیه شاید این فکرا
الانم میایید سرزنشم میکنید میدونم چی میگید
میگید چشتو وا میکردی انتخاب خودته باید پاش وایسی
چرا به اون طرف نرسیدی و...
ولی من چون کسیو ندارم باهاش دردو دل کنم فقط خواستم بنویسم که سبک شم.عذاب وجدانم دارم بابت این حسم ولی دست خودم نیست هی گریم میگیره