اسی پسر من سه و نیم سالشه تازه گرفتمش.از وقتی دوسال و چندماه داشتم من هرکاری کردم یاد نگرف تا اینکه یمدت بیخیالش شدم خودش دیگه پی پی داشت توو پوشک نمیکرد و میگف بهم بعد هم انقدر تشویق کردن کم کم جیشُ یاد گرف دیگه نیازی نبود دم به دقیقه ببرمش اکثر شبها هم تا صبح خشک میخوابه
و عشق اگر با حضور همین روزمرگی ها عشق بماند ،عشق است.........سادگیم را،یکرنگیم را به پای حماقتم نگذار..انتخاب کردم که ساده باشم و دیگران را دور نزنم.وگرنه دروغ گفتن و بدبودن و ازار و فریب دیگران آسانترین کار دنیاست.بلد بودن نمی خواهد.