تا کی تحمل خواهر
همسر میگیریم که آرامش داشته باشیم
این نشد حرف
شما خودتو بسوزونی تباه کنی که ایشون آرامش داشته باش
مگه میشه
مگه انصافه
پس روح شما که روز به روز ناراحت و دلشکسته میشه چی
نیاز به درک نداره نیاز به آرامش و محبت نداره
نه خواهر کسی که به بلوغ نرسیده رو باهاش ازدواج نکن و یک عمر قورت نده
شما روحتو بزاری جسمت جوانیت
که یکی دیگ به خودش فشار نیاره
عزیزم شما نیاز به آرامش داری
نیاز به هویت شخصیتی داری
نیاز داری درک بشی از سمت کسی که دوستت داره
میری سر زندگی خانواده اش اذیتتت می‌کنه
بچه کار بد می‌کنه
مزد همسایه مزاحمت میشه
نونوایی محله تیکه میندازه
نمی‌دونم آخر شب به چیزی نیاز پیدا می‌کنی
جرأت نمیکنی بهش بگی عکس خودت تنهایی باید جور بکشی
مراقب باش به جای همسر بار به دوشت نبندی خواهر
الان یکماه دو ماه اذیت میشی شایدم کمتر
اما حداقل. اروم زندگی می‌کنی
شانس این داری یک آدم نرمال پدر بچه ات باش
بچه ات هم یکی مثل باباش میشه
طلاق بگیر
تمام راه هارو رفتم من ک خوب بشم
از تو اتاق اومدن اینا گذشته بود دیگ من منفجر میشدم چند ساله کنترل کردم بعد دیگ کنترل نمیشد دیوونه میشدم
رفتم پیش روانپزشک دارو مصرف کردم الان دوز دارو رو کم کرده تحت نظر تراپیست بودم کلاسای کنترل خشم و این حرفا الان خیلی حس بهتری دارم
ببین فقط و فقط چاره اینه ک بره دکتر
فقط همین و بس
اگ خوب شد ک ادامه بده نشد هم…دیگ تمام
میدونی من شوهرم تو عصبی شدنم دخیل بود خودش اما کمک کرد کنارم بود تو تایم درمان تا اوکی شم
ما قبل ازدواج شش سال دوست بودیم تو این تایم خیلی اذیت شدم مخالفت پدرم بگییییییر تاااااا….میدونم عصبی بودن بده اما من از شوهرم خیانت دیدم !!!خیانت خیلی بدی دیدم!یکدت پدرم مارو جدا کرد از هم این برای اینک جای منو پر کنه زیاد اذیت نشه با ی نفر دیگ ریخت رو هم بعدم باهاش هزار کار کرد دختره ام اومد همه چیزو بهم گفت و گفت این بلا رو سرم آورده …من دیووونع شدم
خیلی بد بود !بعد اونم اگ عصبی میشدم دعوا میکردم باهاش فقط چون اون داستان یادم میومد هنوزم پاک نشده از ذهنم
ازم کلی معذرت خواهی کرد و التماس بعد اونم دست از پا خطا نکرد خیلی مهربون شد آدمه الان عالیه اما مغز من و عصابم نابود شد
