قبل از اینکه قضاوت بشم یک نکته رو یادآوری کنم
من دبیرستانیم و روابطم با همسن و سالام کاملا روی وضع درسی و نمراتم تاثیر خواهد داشت
حالا شروع میکنم.... این قسمت اول ماجرا...
من سال گذشته از نیمه دوم دیگه اون محبوبیتی که بین بچه های مدرسه داشتم رو از دست دادم و دائما مورد آزار و اذیت قرار میگیرم
اونا از آزار دادنم لذت میبرن(همکلاسیام) و همین باعث شده اعتماد به نفس و عزت نفسم کاهش پیدا کنه و دائم باهاشون درگیر بشم.
پارسال آنقدر اذیتم کردن کل تابستون افسردگی و اضطراب داشتم. توی نیمه اول سال هم اونقدر حساس و زود رنج شده بودم با این سنم میومدم خونه ضجه میزدم و همچنین که تابستون والیبال بازی میکردم یه خطا میکردم روحیه امو از دست میدادم گند میزدم..استرس خیلی بدیم دارم که با کوچکترین فشاری فعال میشه و رخنه میکنه درونم...
اونقدر اذیتم کردن که به یکیشون پیام دادم میشه اذیتم نکنی؟
آدمای بیهوده و بیخود کلاس برام حرف در نیارن توهین میکنن ...
من امسال (۱۴۰۱) دوباره قوه ی نوشتنم برگشت و اونقدر نوشتم و نوشتم نوشتم که حتی جمع کردم اصلاح کنم چاپ کنم ..شعر..متن ...
به شدت درگیر ادبیات شدم..مولانا و سعدی و حافظ ...ابتهاج و شاملو و کدکنی ...فروغ فرخزاد...سیمین بهبانی ..هرکی بگید... کتابخونه دارم پر همینا
چنو تا شعر تظمین کردم بردم مدرسه خوندم نظر معلممون جلب شد و ...
از همون روز میگن چون تو با متفاوتی اونقدر زجرت میدیم که دست از این کارات برداری.....
مگه دست منه که تاریخ دوست دارم ...مگه دست منه اطلاعاتم گسترش دادم؟!
من خیلی سطح فکرم باز نیست ولی اونقدر نیدونم که هیچوبت بهشون بخاطر وضعیت اجتماعی و... توهین نکردم و نمیکنم... ولی کاری که باهام کردن که انصاف نیست🙃 که من بخاطر اونا میل به گوشه نشینی داشته باشم...